.​

 

 

Experiments In Processing.

Candle Art

 

 

 

 درباره میرزا حبیب قاآنی

زندگینامه قاآنی شیرازی، شاعر قرن ۱۳

 

Now imagine the brides and grooms coming out of there. :) What a view!   Gypsy Living Traveling In Style| Serafini Amelia| West End Sunset, Glasgow, Scotland

 

Loop City GIF by xponentialdesign - Find & Share on GIPHY

 

 

 

 

میرزا حبیب‌الله متخلص به قاآنی، فرزند محمّدعلی گلشن از شاعران و قصیده‌سرایان بزرگ دربار فتحعلی شاه، محمّدشاه و آغاز

پادشاهی ناصرالدین‌شاه قاجار بود. قاآنی در ۱۲۲۳ قمری در شیراز و در خانواده‌ای با ریشه ایل زنگنه کرمانشاه، چشم به جهان

گشود. در هفت سالگی یتیم گردید و تحصیلات مقدماتی را در همان شیراز فرا گرفت و در اوایل جوانی عازم مشهد شد تا در آنجا به

ادامه تحصیل بپردازد و میدان تازه‌ای برای کسب معاش پیدا کند. پدر قاآنی، گلشن کرمانشاهی است و برادرزاده‌اش هم آیت‌الله میرزا

محمدتقی شیرازی مشهور به میرزای دوم شیرازی است. پسر قاآنی نیز شاعری با تخلص «سامانی» بوده که در ۱۲۸۵ ق از دنیا رفته 

 

قاآنی در ادبیات عرب و فارسی مهارت کافی یافت و به حکمت نیز علاقه سرشاری داشت و می‌توان گفت شهرت شاعری او لطمه به

شهرت او به عنوان یک حکیم دانشمند زده‌است. در حکمت او را همپایه ملاصدرا و حاج ملاهادی سبزواری و در شرعیات مرتضی

انصاری شمرده‌اند. از این رو فتحعلی‌شاه او را «مجتهدالشعراء» لقب داد و محمدشاه نیز قاآنی را «حسان‌العجم» می‌خواند، زیرا آنچنان

در قصیده سرایی توانایی داشت که مایهٔ شگفتی خوانندگان بود.

 

قاآنی شاید اولین شاعر ایرانی است که به زبان فرانسه تسلط داشت. همچنین در ریاضیات کلام و منطق نیز استادی مسلم به شمار

می‌رفت، ولی افسوس که برای مضامین اشعارش از آن همه علم و اطلاعات وسیع استفاده کافی نکرد و شعر را وسیله‌ای برای

ارتزاق و تفنن می‌دانست نه هنر.

 

قاآنی از لحاظ لفاظی و به کار بردن صنایع شعری و ابتکار در قوافی بی‌نظیر است. قاآنی علاوه بر دیوان اشعارش که در حدود هفده

هزار بیت است کتابی به نام پریشان به سبک گلستان در نثر نگاشته است. وی در سال ۱۲۷۰ در تهران بدرود زندگانی گفت و در حرم

 

شاه عبدالعظیم در ری به خاک سپرده شد.

 

 

 

دزد و خفته

دزدیبه خانه ای رفت ، جوانی را خفته ديد. پرده ای كه بردوش داشت بگسترد تا هرچه بايد در وی نهاده بر دوش كشد. جوان بغلتيد و در

ميان پرده بخفت. دزد هرچه گشت چيزی نيافت. چون مراجعت كرد كه پرده را بردارد و بيرون رود، جوان را ديد با هيبت شيران و هيبت

 

دليران در ميان پرده خفته است.

با خود گفت حالي مصلحت در آن است كه ترک پرده گويم تا پرده از روی كار نيفتد. پرده را به خانه بگذاشت و از خانه بيرون شد. جوان

آواز داد كه « دزدا» در را ببند تا كسي به خانه نيايد. دزد گفت: به جان تو در نبندم، زيرا كه من زيرانداز تو آوردم، باشد كه

 

ديگري رو انداز تو آورد!

 

 

Casitas Adorables de Hogares Frescos

 

 

 

 

چه شیرین گفت خسرو این عبارت
که نبود وصل شیرین بی‌مرارت

سرم را در ره وصل تو دادم
که بی‌سرمایه صعب افتد تجارت

سزد گر زندهٔ جاوید مانم
که مرگ آمد ندیدم از حقارت

مرا تهدید کشتن چون کند دوست
به عمر جاودان بخشد بشارت

برون نه از دل سوزان من پای
که می‌ترسم بسوزی از حرارت

که دارد فرصت خونخواری تو
که صدتن می کشی از یک اشارت

به زلف و خال و خط بردی دلم را
سپه را حکم فرمودی به غارت

مجو در گریه قاآنی صبوری
که نتوان کرد در دریا عمارت

♦♦♦♦

دل شکسته من آهش ار اثر دارد
دعاکنم که خدایش شکسته‌تر دارد

ز سیم اشک و زر چهره‌ام توان دانست
که شهر عشق گدایان معتبر دارد

مراست خانه بیابان و دل ز خون دریا
تو عشق بین که مرا میر بحر و بر دارد

دلم به زلف تو آهی کشید و جانم سوخت
درست شدکه به شب آه دل اثر دارد

به چشم سرمه کشد یارب این بلای سیاه
ز بهر مردم مسکین چه در نظر دارد

بدین امید دلم در رهت به خاک افتاد
که خم شود سر زلفت ز خاک بر دارد

چنین که زلف تو از ناز سر فکنده به پیش
محققست که بس فتنه زیر سر دارد

سخن ز سنبل و نرگس مگوی قاآنی
که زلف و چشم بتان حالت دگر دارد

♦♦♦♦

هرکس به هوای جان گرفتار
ما بی تو ز جان خویش بیزار

جا بی‌ تو کنم به خلد هیهات
دل بی‌تو نهم به عیش زنهار

جان بی‌تو به پیکرم بود تنگ
سر بی‌تو به گردنم بود بار

دلهای گشاده از غمت تنگ
جان‌های عزیز در رهت خوار

ابروی تو بر سرم کشد تیغ
مژگان تو بر دلم زند خار

ای تازه جوان که چون جوانی
رفتی و نیامدی دگربار

در سایهٔ زلف خط و خالت
مانند به شبروان عیار

در هند شنیده‌ام که طوطی
شکر شکنست و سرخ منقار

زانسان که خطت به سایهٔ زلف
پیرامن آن لب شکربار

زلفست فراز قدت آری
بر سرو بن آشیان کند 
مار

کویت به نگارخانه ماند

از حیرت طالبان دید

 

 

lh3.googleusercontent.com -MOL6MG0R83c WQDZ7Z9YaSI AAAAAAAADo8 iw-o7kBmHaAOEocZk9KI9E9Bp4HqVe8OQCJoC w401-h660 2017%2B-%2B1.gif

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Фотограф Лев Сердюков (Lev Serdiukov) - Мотыльки #1734729. 35PHOTO

 

 

 

 

 

 

 

هر جا حکایت از صنمی دلربا رود

از هر زبان بر او همه مدح و ثنا رود

 

در مسجدی که ساده‌رخی می‌کند نماز

صد دست بر فلک ز برای دعا رود

 

سر پیش‌ چشم من به حقیقت عزیز نیست

الا دمی که در سر مهر و وفا رود

 

این پنج روز عمر گرامی عزیز دار

با دوستان بهل که به صدق‌ و صفا رود

 

چون کس خبر ندارد از اسرار علم غیب

حیفست از آن نفس‌ که به چون و چرا رود

 

رویی گشاده دار و لبی بسته تا ز در

بیگانه آید ار به درون آشنا رو‌د

 

تیرم بزن بکش که خطا نیست مرگ من

مرگ من آن دمست که تیرت خطا رود

 

بر صورتت مگر در و دیوار عاشقند

کز هرکجا روم هه ذکر شما رود

 

بر گنج طلعت تو اگر بنگرد گدا

چون از مقابل تو رود پادشا رود

 

از خاطرم نمی‌رود آن ساق سیمگون

مشکل خیال سیم ز یاد گدا رود

 

زلفت چو ما نگون و پریشان و درهمست

آشفته روز آنکه تو را در قفا رود

 

خوابم ز چشم رفت و دل از دست و جان ز کف

بر من ز یک نیامدنت تا چها رود

 

دور از تو شخص من پر کاهی فزون نبود

وانهم به باد رفت کنون تاکجا رود

 

مشتاق روی دوست نخواهد به غیر دوست

کان مدّعیست کش سخن از مدعا رود

 

گر خاک پارس‌ شد همه دریا عجب مدار

زین آبهای شور که از چشم ما رود

آثار او 

قصاید

غزلیات

مسمطات

ترکیب‌بندها

ترجیع‌بند

مثنوی

قطعات

رباعیات

 

 

سبک و سیاق شعری قاآنی 

قاآنی در انواع شعر به خصوص ترکیب بند و مسمط مهارت دارد. هنر بزرگ او در پرداختن مسمط های روان و زیباست. او در قالب مسمط های منوچهری مضامین دلپذیری سروده که بیشتر بکر و ناشنیده است. قصاید او که در مدح محمد شاه و پسرش ناصرالدین شاه و بزرگان آن عهد است، از نظر ادبی شایسته بررسی زیادی نیست، اما تشبیت و تغزل هایی که در صدر قصاید او آمده، رنگ هنری خاصی دارد و بیشتر مناظر بدیع و شگرفی را که از زندگانی گرفته شده است با قلمی قادر تصویر و رنگ آمیزی می کند. هرچند در غزل، او بیشتر به غزلیات سعدی نظر دارد و گاه ابیاتی از شیخ را تضمین می کند اما هرگز غزل های او به پای دیگر اشعارش نمی رسد.

وی در سرودن قطعات و به کاربردن زبان عامیانه به ویژه در قطعه کوتاه هزل آمیزی که پیرمرد و طفلی الکن با هم گفت وگو می کنند، به انوری نظر داشته است:

پیرکی لال سحرگاه به طفلی الکن
می‌شنیدم که بدین نوع همی راند سخن

کای ز زلفت صصصبحم شاشاشام تارک
وی ز چهرت شاشاشامم صصصبح روشن

تتتریاکیم و بی شششهد للبت
صصبر و تاتاتابم رررفت از تتتن

طفل گفتا مَمَمَن را تُتُو تقلید مکن
گگگم شو ز برم ای کککمتر از زن

مممی‌خواهی ممشتی به ککلت بزنم
کهبیفتد مممغزت ممیان ددهن

پیرگفتا وووالله که معلومست این
که که زادم من بیچاره ز مادر الکن

هههفتاد و ههشتاد و سه سالست فزون
گگگنگ ر لالالالم به‌خخلاق ز من

طفل گفتا خخدا را صصدبار ششکر
که برستم به جهان از مملال و ممحن

مممن هم گگگنگم مممثل تتتو
تتتو هم گگگنکی مممثل مممن

با اینکه قاآنی از متقدمان تقلید می کرد، نمی توان او را از لحاظ سبک در طبقه سروش اصفهانی، صبای کاشانی و فتح الله خان شیبانی، قرار داد. بلکه خود سبک مخصوصی داشت که پس از وی سال ها مورد تقلید بعضی شاعران بود. خصوصیت مومی و نظر گیر سبک قاآنی بازی با کلمات و قدرت در نوعی لفاظی و ایراد کلمات مطنطن است، اما از نظر معنی در شعر او چندان تازگی و ابداعی دیده نمی شود. قاآنی علاوه بر زبان مادری، زبان عربی و ترکی را نیز می دانسته و نخستین شاعر فارسی زبانی است که با زبان فرانسه آشنایی داشت، گذشته از دیوان اشعار کتابی به نام پریشانی به سبک گلستان از او یادگار مانده است.

 

 

 

 

 

Triple Toned Tulips

 

 

 

اثر نثر او همچنان که گفته شد؛  کتابی است با عنوان پریشان که تقلیدی ناشیانه از گلستان سعدی است اما پرده دری او از ارزش و اعتبار این اثر نیز به میزان زیادی کاسته است. قاآنی این کتاب را به خواهش یکی از بزرگان و به نام محمد شاه قاجار در ۱۲۱۵ خورشیدی تألیف کرده که حاوی ۱۲۱ حکایت متنوع بزرگ و کوچک است و با یک فصل در نصیحت به پادشاهان خاتمه می یابد. لحن عمومی این کتاب، به قصد تعلیمات است و مؤلف می خواسته تا از همه حکایات آن نتیجه های اخلاقی بگیرد اما نه تنها هیچ نتیجه اخلاقی از آنها گرفته نمی شود؛ بلکه بسیاری از حکایت های آن، بسیار بی پرده و بی ادبانه است. حکایت های دیگری هم که تا حدی مؤدبانه نوشته شده؛ بیشتر موضوعاتی پیش پا افتاده و مبتذلی است که پیش از او بارها با عباراتی شیواتر و فصیح تر گفته و نوشته شده است.
دیوان قاآنی چندین بار در تهران، تبریز و هندوستان چاپ شد. نخستین بار، برگزیده ای از اشعار قاآنی در زمان زنده بودن این شاعر در هندوستان چاپ و بعد از آن، هر چند سال یک بار در نواحی مختلف ایران و هند به صورت کامل تر منتشر و اشعاری که در میان مردم پراکنده بود، جمع آوری و بر آن افزوده شد. نخستین چاپ کامل و منقح دیوان قاآنی در ۱۲۳۷ خورشیدی؛ یعنی چهار سال پس از مرگ شاعر در تهران انجام شد. مسؤول چاپ این دیوان،  جلال الدوله از شاهزادگان قاجار بود که خود طبع شعر داشت و در شمار غزلسرایان خوب فارسی زبان بود و در شعر «جلال» تخلص می کرد. این دیوان به خط میرزا محمدرضا کلهر از استادان خط آن زمان تحریر شده بود و کامل ترین دیوان قاآنی است که نزدیک به ۲۱ تا ۲۲ هزار بیت را شامل می شود اما بی تردید هنوز مقدار زیادی از اشعار او گردآوری نشده است.  

+ نوشته شده توسط محمود عباسلو درجمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ و ساعت 14:41 |


Powered By
BLOGFA.COM


Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
خطاطي نستعليق آنلاين





کتابخانه گنجور